
چند وقت پیش پستی را میخواندم در باب خدمه کاخ باکینگهام که چطور به سان صدف که از دُر نگه داری میکند از وسائل کاخ مواظبت میکنند تا مبادا آسیب و یا ذرهای گرد و خاک روی آنها بنشیند. البته که اگر این وظیفه خطیر را انجام ندهند، کاخ باکینگهام _و یا هرجای دیگه_ تبدیل به خانه خانم هاویشام میشه.
داشتم فکر میکردم که ملکه الیزابت یا شارلوت و یا شاه چارلز و… از وسائل کاخ استفاده میکردند یا همان زمانها هم رسم بر این بوده که اینها برای مهمونه و دکوری؛ شما برو اون بشقابهای داخل گنجه رو بیار غذا بریز توش. یا وقت چای عصرانه لیوان و استکانهای کوچیک و بزرگ داخل کابینت بالایی رو میاوردن و چای مینوشیدن؟ توی ذهنم احتمال دادم که اعضای کاخهای سلطنتی هم محدودیت استفاده داشتن و گرنه که معنی نداره اون همه ظرف و وسیله هنوز سالم باشه.

توی ذهن من، ملکه هم یک عالمه ظرف گرون قیمت داشته که فقط وقتی شاه و ملکه بِلاد دیگر و یا خانواده شوهر به دیدارشان میآمده استفاده میکرده و در باقی مواقع پشت شیشههای ویترین و یا داخل کنسولهای بزرگ خاک میخوردن. بیشتر که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که من ملکه خودمم و هیچ وقت قرار نیست مهمان پذیر شاه و ملکهای ارزندهتر از خودم باشم. من یک بار عمر میکنم و خیلی بعید به نظر میرسه وقتی که مُردم توی لیوان چینی فرانسوی برام شیر و عسل بریزن (بلکه هم شراب الهی) و بدن دستم و بهم بگن: اجر تمام کارهای نیکی که انجام دادی. بنوش!
تا زنده هستم تا شور و شوق و هیجان داشتن وسائل در من زنده هست از اونها به هر شکلی که میخوام استفاده میکنم. توی لیوان خامه میریزم و کروسانم رو داخلش میزنم و یا داخل میوه خوری خورشت سبزی میریزم بلکه لذت چشیدن طعمهای متفاوت برایم دو برابر بشه. توی خیالم لبخندی ژکوند میزنم و تقدیمش میکنم به تمام ساکنین سابق و لاحِق کاخها سلطنتی.
